الموت رمانی از نویسندهی اسلونیایی-ایتالیایی است که در سال ۱۹۳۸ منتشر شد. در اوایل دهه سی در پاریس جوزف ویدمار منتقد ادبی لهستانی در ملاقاتهایش با ولادیمیر بارتول از قلعه الموت و بهشت اطراف آن و حسن صباح میگوید.
این مکالمات موجب شد که بارتول از همان زمان نوشتن رمان الموت را شروع کند. این رمان که بی شک یکی از شاهکارهای ادبی است مانند بسیاری دیگر از کارهای با ارزش هنری سالها ناشناخته ماند. هنگامی که بارتول کتاب خودش را چاپ کرد، جهان در شرف جنگ جهانی دوم بود. بارتول با نگارش این کتاب به شیوهی خود در برابر دیکتاتورهای زمان خود ایستاد. کسانی چون هیتلر، موسولینی و استالین.
زمان این رمان در قرن یازدهم میلادی است و مکان آن ایران است. موضوع داستان حول حسن صباح و فرقه حشاشین میچرخد و در دورهای است که حسن صباح رهبر فرقهی بنیادگرای اسماعیلیان است و بر امپراتوری قدرتمند ترکها پیروز میشود. داستان روایتگر مردان شجاعی است که حسن صباح آنها را به باغهای خود میکشاند و با زنان زیبایی که در اختیار آنها قرار میدهد آنها را به اطاعت کورکورانه خود وادار میکند. نویسنده جوری تمام اینها را شرح میدهد و آنها را به زمان حال آورده که تمام اتفاقات تاریخی موجود در آن را کمرنگ میکند.
ترجمه این رمان به انگلیسی خیلی دیر و در سال ۲۰۰۴ توسط مایکل بیگینز (عضو هیات علمی گروه زبانها و ادبیات اسلواکی در دانشگاه واشنگتن) انجام شد. این در حالی بود که قبل آن الموت به ۱۸ زبان زنده از جمله چکسلواکی (۱۹۴۶)، صربی (۱۹۸۸)، اسپانیولی (۱۹۸۹)، آلمانی (۱۹۹۲)، ترکی و پارسی (۱۹۹۲)، عربی، یونانی، فارسی، کرهای و عبری (۲۰۰۳) ترجمه شده بود.
الموت مرکب از دو واژهی آله و اموت است. نویسنده برهان قاطع درباره این کلمه مینویسد:
«نام قلعهای است مشهور که مابین قزوین و گیلان واقع است و آن را به سبب ارتفاعی که دارد آله آموت گفتندی یعنی عقاب آشیان چه “اله” عقاب و “آموت” آشیان باشد.»
آموت در گویش تاتی مردم الموت به معنای آموخت نیز بوده که میتوان به عنوان عقاب دست آموز نیز این کلمه را معنا کرد.
آنطور که از شواهد بر میآید الموت در خارج از ایران به مراتب شناخته شدهتر از داخل ایران است. رمان الموت خود شاهدی بر این ادعاست. جز این میتوان به فیلم شاهزاده ایرانی: ماسههای زمان اشاره کرد که با وجود اینکه سند تاریخی ندارد اما الهام گرفته از افسانههای محلی مربوط به الموت ساخته شده. همچنین میتوان از بازی کامپیوتری معروف Assassin’s Creed یاد کرد که از منطقه الموت الهام گرفته شده. ریشه شناسی کلمه Assassian نیز جالب است. این کلمه در زبان انگلیسی به معنای قاتل است و ریشهی آن از کلمه حشاشین در زمان حسن صباح گرفته شده است. اما واقعا حشاشین چه معنایی داشته و چگونه به معنای قاتل در آمده است؟
حشاش در زبان محلی دورهی خود به معنای دارو بوده. در کتاب خداوند الموت درباره حشاش اینگونه آمده است:
«در قلعهی الموت بازاری وجود داشت به نام حشاش. البته این کلمه نباید با کلمه حشیش که نوعی مواد مخدر هست، اشتباه گرفته شود. حسن صباح این بازار را تاسیس کرد و داروها را با قیمت فوقالعاده ارزان در اختیار مردم قرار میداد. چرا که معتقد بود اصلا درمان باید مجانی باشد. به دلیل وجود تعداد زیادی دارو فروش در این بازار به آن بازار حشاشین میگفتند.»
اما چگونه دارو به قاتل تغییر معنا میدهد؟ در ادامه با بررسی تاریخی مختصری به این سوال پاسخ میدهیم.
حسن صباح (حسن بن علی بن محمد بن جعفر بن حسین بن محمد صباح حمیری) اهل ری بود و در مدرسه موفق نیشابور تحصیل میکرد. در بعضی منابع آمده که او، عمر خیام و خواجه نظامالملک سه دوست در دوران دبستان بودند که با هم عهد میبندند که هرکه زودتر به پست و مقامی رسید به یاری آنهای دیگر بشتابد.
در این میان اولین کسی که به مقامی رسید خواجه نظامالملک بود که برای وفای به عهد جیرهای دائمی برای عمر خیام مقرر کرد و حسن صباح را به دربار سلجوقی معرفی کرد.
بدین شکل حسن صباح اولین قدم خود را در راه قدرت گذاشت و بعدها که نفوذ او بیشتر شد از دربار سلجوقی تبعید شد. همین موجب شد که او مصممتر حرکت خود را آغاز کند. حسن صباح بعد از تحصیل در مصر با المسنصر بالله خلیفه فاطمی ملاقات کرد. بعدها حسن صباح به قلعه الموت واقع در منطقهای کوهستانی در سلسله جبال البرز در شمال شرقی استان قزوین و جنوب مازندران و گیلان رفت و در آنجا فرقه اسماعیلیه را رواج داد و در آنجا توسط پیروانش خداوند الموت خوانده میشد.
فرقهی اسماعیلیه نزاریه به هفت امام اعتقاد داشتند و امامت را بعد از جعفر صادق حق اسماعیل میدانستند و معتقد بودند مهدی موعود از نسل اوست.
هنگامی که جنگها اوج گرفتند حسن صباح چارهی پیروزی بر دشمنان اسماعیلیه را در پرورش نفوذیها دید. از این رو نیرویی تشکیل داد متشکل از دو دسته فدائیها (این گروه نیروهای تحت آموزش داییها بودند.) و فدائی مطلق (این دسته مخصوص قتل آموزش دیده بودند.) این گروهها هدف را برتر از وسیله میدانستند به همین دلیل با تظاهر و به صورت مخفیانه به سازمان دشمن نفوذ میکردند و مخالفان را میکشتند.
برای انجام قتل نیز قوانین خاص خود را داشتند برای مثال آنها حق استفاده از زهر و تیر را نداشتند مگر در مواقعی که مجبور میشدند و گرفتار مامورین میشدند یا پوشش آنها لو میرفت. همچنین آنها حق نداشتند از پشت به کسی خنجر بزنند.
از اولین فدائیان مطلق میتوان خورشید کلاه دیلمی که برای قتل جلال الدوله فرماندهی سپاه خواجه نظام الملک (وزیر پادشاه وقت، سلطان ملک شاه سلجوقی) مامور شده بود و محمد طبسی که مامور قتل شیخ یوسف بن صباغ بود را نام برد. نیروهای نفوذی حسن صباح قتلهای فراوانی انجام دادند که از مهمترینهای آنها میتوان به قتل ترکان خاتون همسر ملکشاه سلجوقی اشاره کرد. در نهایت با این تدبیر صباح توانست در جنگ پیش رویش پیروز شود. اما همانطور که میبینید این قاتلین به نام فدائی مشهور بودند نه حشاشین اما چگونه چنین نامی رایج شد؟ از آنجایی که نیروهای نفوذی صباح منصوب به الموت بودند شغل اکثر آنها دارو فروشی (حشاشین) بود این اسم در قرن دوازدهم میلادی توسط جنگجویان صلیبی و وقایع نگاران غربی که با این قاتلان و همچنین فرقه اسماعیلیه برخورد داشتند رواج پیدا کرد.
کم کم داستانها و افسانههای مرموزی درباره حشاشین و رهبر آنها شیخ الجبل در بین غربیها شایع شد و مارکوپولو در سفرنامهی خود آن را پر و بال داد و داستانی درباره الموت و بهشت اطراف آن و اساتید بزرگ آدمکشی گفت که قسمتهایی از آن به قرار زیر است:
«استاد بزرگ حسن صباح در قلعه دوردست تسخیر ناپذیری زندگی میکرد و در آنجا توطئه میچید که جهان اسلام را تسخیر کند. در پی این رویا فداییان متعصب را میفرستاد تا دشمنان را از پای درآورند.» در ادامه مارکوپولو داستان را اینگونه ادامه میدهد که به دستور رئیس حشاشین به فداییان شرا آمیخته به حشیش خورانده میشد و بعد از اینکه چشمان آنها را بستند آنها را در همان حال به باغی زیبا پر جویهای شیر و عسل و دختران زیبا رو منتقل میکردند و میگذاشتند که با همان حال چندروزی را در آنجا اقامت کنند و لذت ببرند.
بعد رهبر آنها را بازمیخواند و از آنها میپرسید که کجا بودید و آنها در جواب میگفتند در بهشت. به این شکل رهبر که طعم بهششت را به آنها چشانده بود شرط ورود دوبارهی آنها به بهشت را اجرای ماموریتهایی که به آنها محول میکرد قرار میداد و به این شکل جوانان را به جان فشانی در راه اطاعت از خود در میآورد. بعدها دربارهی حقیقی بودن محتویات این کتاب فرانسس وود کتابی جذاب به نام «آیا مارکوپولو به چین رفت؟» منتشر کرد و مدعی شد که سفرنامهی مارکوپولو به احتمال قوی حاصل خیالپردازیهای او و روستیجلو بازنویس کنندهی کتاب او بوده. در هر صورت کلمه Assassins به معنای تروریست ریششه در حشاشین دارد و همانطور که گفته شد در اصل ابدا به معنای قاتل نیست.
منابع:
http://lilibook.ir/
سایت لی لی بوک
احمد
۱۳۹۹-۰۲-۲۷ در ۲۲:۳۷
واقعا حیف شد حکومت و قلعه ای به این عظمت،بزرگی،مخفیانه و سری به دست مغول های وحشی نابود بشه،،حتی قلعه رو هم آتش زدند،،،بعد از گذشت هزار سال هنوز گروه مخفی حسن صباح به عنوان مخفیانه ترین گروه کشتار دنیا شناخته میشه،،،من شنیدم که خیلی ها در اون زمان از ترس کشته نشدن شون پول هم به انها میدادند تا کشته نشوند،،،بازی مشهور اساسینس کرید که هر ساله یه نسخه تازه میده بیرون،،،ریشه اصلیش به این داستان واقعی حسن صباح هستش،،،ولی بجز نسخه اوریجینز و اودیسه چون این دو نسخه قبل از زمان حسن صباح و پیش از میلاد بوده که در هر حال اگه این ماجرای واقعی حسن صباح نبود این بازی ها هم نبود